پیگیری سرگذشت پناهندگان سوری و عراقی در اروپا

پیگیری سرگذشت پناهندگان سوری و عراقی در اروپا
نگارش از Euronews
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button
لینک کپی پیست کد امبد ویدیو:Copy to clipboardCopied

برنامه کندوکاو نگاهی دقیق به رویدادهای مهم جهان دارد و از منظری اروپایی و جهانی به موضوعات انسانی می پردازد.

برنامه کندوکاو نگاهی دقیق به رویدادهای مهم جهان دارد و از منظری اروپایی و جهانی به موضوعات انسانی می پردازد. از آنجا که در اروپا شاهد رسیدن موج بیسابقه مهاجران بوده، گزارشهای بسیاری وقف پرداختن به زنان، مردان و کودکان مهاجر شده است. داستانهایی شاد از بازیافتن خانواده و زندگی تازه و روایتهایی غم انگیز از قاچاق انسان، کودک آزاری و غیره. این برنامه کند و کاو نیز به پناهندگان عراقی و سوری در اروپا اختصاص یافته است.

گزارشِ نخست ما را به آلمان می برد. جاییکه به داستان کاوه و امینا می پردازیم. آنها سال ۲۰۱۴ میلادی از کوبانی گریختند و به رومانی آمدند. گزارشگر ما هانس با آنها مصاحبه کرد. بعد از گذراندن دوره ای چند ماهه در زندان رومانی، کاوه بالاخره آزاد شد و خانواده اش را در آلمان پیدا کرد. او حالا به دنبال مهدکودک برای دخترش و کلاس زبان برای خودش می گردد. بیش از یک میلیون پناهجو سال گذشته به آلمان رسیده اند. اما داستان کاوه و امینا داستانی شاد است: آنها با هم، از جنگ به دور، و در انتظار فرزندی دیگر هستند.

دیدار دوباره با کاوه و امینا

در عمق ناحیه روهر آلمان به دیدار دوستی می رویم؛ این منطقه که زمانی به خاطر معادن ذغال سنگ و صنعت فولادش به قلب صنعتی کشور معروف بود، امروز با بحران، بیکاری، فقر و خیلِ مهاجران روبروست. بسیاری از پناهجویان کُرد هم راهی این منطقه شده اند و در میان آنها خانواده ای هست که آنها نخستین بار سال ۲۰۱۵ و در شرق رومانی ملاقات کردیم. وقتی خبر از رسیدن یک قایق پر از مهاجر رسید یورونیوز تیمی به محل فرستاد. پرسش این بود که آیا دریای سیاه هم در کنار مدیترانه مسیر عبور پناهجویان خواهد شد؟

دو سال پیش وقتی داعش روستاهای کردنشین شمال سوریه را تصرف کرد، کاوه و امینا با وحشت از زادگاهشان کوبانی گریختند. آنها که در مرز ترکیه پناه گرفته بودند صاحب دختری شدند و نامش را هونر (هُنر) گذاشتند و تصمیم گرفتند راهی اروپا بشوند. حالا که بعد از دو سال به بهانه این مصاحبه سراغش می روم. کاوه ما را صمیمانه می پذیرد. گلادبِک که حالا شهر کاوه است نزدیک به ۷۷ هزار نفر جمعیت دارد که ۱۲۰۰ نفر از آنها پناهنده اند. امینا که شام را آماده می کند می گوید چشم به راه فرزند دیگری است؛ دختری که بناست ماه ژانویه به دنیا بیاید.

هنگام فرار، مقامات رومانی کاوه را به قاچاق انسان متهم کردند، چون زن و فرزند کوچکش را به شکل غیرقانونی از مرز گذرانده بوده است. کاوه بازداشت می شود و زن و فرزندش در یک تریلی راهی آلمان می شوند. او در سلولش تنهایی شطرنج بازی می کند تا روزی که مترجمش به او خبری می دهد. سرانجام دادگاه به این نتیجه می رسد که او قاچاقچی انسان نیست، اما ناگزیر می شود به خاطر ورود غیرقانونی به رومانی، نزدیک به ۱۳۰۰ یورو جریمه بپردازد. کاوه آزاد می شود و خود را به آلمان می رساند تا خانواده اش را پیدا کند.

پیوستن به اعضای خانواده، یکی از برنامه های محافظت از پناهجویان در اروپاست. راینر وایشل، شهردار گلادبک درباره مهاجران تازه رسیده می گوید: «اینجا در گلادبِک به ویژه در بهار ۲۰۱۶ متوجه رسیدن پناهندگانی شدیم که از مناطق شرقی کشور به ناحیه روهر می آمدند. در واقع آنها در شرق کشور (به دلیل حال و هوای مهاجرستیز) احساس امنیت کافی نداشتند. گرچه، با توجه به نرخ بیکاری، هنوز شرق آلمان (از نظر فرصتهای شغلی برای آنها) بهتر از اینجاست.»

به کاوه نشانیِ چند مهد کودک را داده اند. یکی از آنها مهدکودکی است مسیحی که کلیسای محل آن را اداره می کند. هونر دلش می خواهد با بچه های دیگر بازی کند اما مهد کودک دیگر جا ندارد. شهر کوچک گلادبک ناگهان با بیش از ۱۵۰ کودک پیش دبستانی مهاجر روبرو شده و شهرداری با وجودِ کمبودِ بودجه، تصمیم گرفته چند مهدکودک بسازد.

مقداد کجاست؟

در داستان بعدی، گزارشگر ما والری به سراغ مقداد الجبوری، پناهنده عراقی می رود که از بغداد راهی شمالِ سوئد شده بود. ماه ژانویه گذشته در گزارشی به سرگذشت او پرداختیم. حالا او در یک اردوگاه پناهندگی در نزدیکی استکهلم به سر می برد و هنوز منتظر دریافت پناهندگی است درحالیکه زن و فرزندانش همچنان در بغداد هستند. او نه می تواند در کلاس زبان شرکت کند و نه حق کار دارد، و از آنجا که دولت سوئد بغداد را نسبتا امن می داند با خطر بازگشت روبرو است.

شهر ریکس گرانسِن که در شمال سوئد و روی مدار قطبی قرار دارد، به خاطر پیست اسکی اش معروف است؛ پیستی که فقط در اواسط فوریه باز می شود چون پیش از آن، این منطقه تاریک است. اما در اکتبر ۲۰۱۵ هتلِ این منطقه درهایش را به روی پناهندگان باز کرد؛ پس از رسیدنِ ۱۶۴ هزار پناهجو طی چند ماه، این یکی از راه حلِهای موقتی دولت سوئد بود.

به دلیل نبودِ مراکز کافی برای پذیرش پناهجویان، این مرکز اسکی در شمال سوئد، نزدیک به ۶۰۰ پناهجوی سوری، افغان، عراقی و اهل اریتره را در خود جای داد. ماه ژانویه گذشته، یورونیوز با برخی از پناهندگانی که به اینجا آمده بودند گفتگو کرد. یکی از آنان مقداد الجُبوری ۲۹ ساله بود که از عراق گریخته بود.

سال ۲۰۱۵ مقداد هم مانند بسیاری دیگر از پناهجویان راه خطرناک سفر از ترکیه به یونان و از آنجا به سوی شمال اروپا را در پیش گرفت. زن و دو کودکِ خردسالش در بغداد باقی ماندند. او اینجا با دیگر مهاجران در یک هتل آشپزی می کرد و امیدار بود که پناهندگی دریافت کند.

یک سال پیش که برای نخستین بار مقداد را در شمال سوئد دیدیم، او امیدوار بود که به خانواده اش برسد. این بار در جستجوی او به به شهرِ فاگرِشتا و یک اردوگاه پناهندگان در نزدیکی استکهلم رفته ایم، اردوگاهی که اجازه فیلمبرداری از درون آن را نداریم.

چند ماه گذشته برای او در افسردگی سپری شده است. مقداد و دوستانش که بدون اجازه اقامت، به کلاس زبان دسترسی ندارند و از حق کار هم بی بهره اند، روزها را به تلفن زدن به خانواده و قدم زدن در شهر می گذرانند و از خود می پرسند چرا (تصمیم دادگاه مهاجرت) اینقدر طول کشید؟

قوانین مهاجرت سوئد از پارسال سخت تر شده؛ اجازه اقامت مهاجران پیوسته کنترل می شود و آنها که از کشورهای «کشورهای نسبتا امن» آمده اند، با خطر بازگشت روبرو هستند.

مقداد امیدوار است که در ژانویه با او مصاحبه کنند. اما حتی اگر او اجازه اقامتش را بگیرد هنوز کار دشوار آوردن اعضای خانواده باقی است. گرچه او نمی خواهد از سوئد برود اما انتظار، برایش فرساینده شده است.

یکی از قوانین سوئد می گوید اگر پناهجو، حین بررسی پرونده اش چهار ماه پیوسته برای یک شرکت کار کند و شرکت به او قرارداد کاریِ یکساله بدهد، پناهجو می تواند تقاضای ویزای کار کند، حتی اگر تقاضای پناهندگی اش رَد شده باشد. اما اگر شما سوئدی یا انگلیسی بلد نباشید احتمال اینکه کاری پیدا کنید ناچیز است و بنابراین هیچ راهی جز انتظار برایتان باقی نمی ماند.

هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

افزایش دوباره متقاضیان دریافت پناهندگی سیاسی از اروپا

سرنوشت پناهجوی عراقی در سوئد پس از یکسال

دیدار دوباره با کاوه و امینا