زندگی و مرگ یک قهرمان

با همکاری
زندگی و مرگ یک قهرمان
نگارش از Euronews
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button

به مناسبت دهمین سالگرد فاجعه یازده سپتامبر، اپرای جدیدی در سان فرانسیسکو در مورد زندگی یکی از قهرمانان آن روز به صحنه آمد.

اما قلب یک سرباز مملو از حکایاتی است که از حوادث پیش آمده فراتر می روند.

شجاعت، دوستی، جنگ، عشق، داستان قهرمانی بنام “ریک رِسکورلا”

اما در مبحث حملات تروریستی که چهرۀ دنیا را تغییر داد، هنوز سوالات و ابهامات حل نشدۀ بسیاری وجود دارد.

“فرانچسکا زامبِلو“، مدیر صحنه :“من فکر می کنم باید بدانیم که این اثر تنها مختص به یکی از داستان های یازده سپتامبر نیست. مراسم یادبود آن روز البته مهم است ولی من فکر می کنم نباید محتوا و عمق آن در این بزرگداشت از دست برود.

چرا که هنوز این سوالات وجود دارند: آمریکا چیست؟ جایگاه آمریکا در جهان چیست؟ ما چگونه به کسانی که جان خود را برای دموکراسی از دست داده اند ادای احترام می کنیم؟ موضوع مسیحیت و اسلام، و چرا یازده سپتامبر اتفاق افتاد؟ و در قلب یک سرباز چه می گذرد؟

“ریک رِسکورلا“، نگهبان امنیتی شرکت “مورگان استانلی“، در برج جنوبی بود. او موفق شد به 2.700 نفر کمک کند، تا از آن برج خارج شوند. هنگامی که برای بررسی نهایی داخل ساختمان رفت، هرگز بازنگشت.

“توماس هَمسون“، خوانندۀ باریتون :“نکته مشترکی که در مورد همۀ قهرمانان می توان یافت، اینست که آنها افراد معمولی هستند که در لحظۀ مناسب و لازم، با شکیبایی و بردباری، فراتر از همۀ مسائل زندگی، بحران، خطر و ضرورت محافظت ازخود، باز هم جلو می روند و از جان خود مایه می گذارند.

ریک رِسکورلا” کارهای فوق العاده ای انجام داد. این داستان بزرگی است. او فقط یک فرد معمولی بود که آنجا حضور داشت. او مرد خوبی بود”.

در این اثر از داستان دوستی “ریک” و “دان هیل” دوستی که وی در میدان های جنگ ویتنام پیدا کرد نیز صحبت شده است. حکایت یک دوست وفادار در نشیب و فراز زندگی.

از عشق زیبا و واقعی او به همسر دومش “سوزان” که دیرهنگام پیدا کرد نیز یاد شده است.

فرانچسکا زامبِلو :“ما اغلب در اپراها شخصیت هایی مانند “میمی و رودولفو“ی “لا بوئم” را می بینیم که بیست و چند سال بیشتر سن ندارند. در مورد افرادی که بیشتر از پنجاه سال دارند چه می گوییم؟ اتفاقاً آنها همان کسانی هستند که برای تماشا به اپرا می آیند و از دیدن اینکه این دو فرد در سنین 50 و 58 سال به هم می رسند، بسیار خوشحال می شوند.

اما صبح یازده سپتامبر با آسمانی یکدست آبی و بی انتها، عمر “ریک” و صد ها تن دیگر به نحو تاسف باری به سر رسید.

توماس هَمسون :“من فکر می کنم او چاره ای نداشت، در ذهن او هیچگاه این فکر که دیگر به سمت ساختمان نرود، عبور نکرد. مطمئنا او فکر می کرد هنوز وقت باقیست. در آن زمان، هیچکس باور نداشت که این برج ساعت یک بعد از ظهر فرو بریزد. “ریک” دوباره بداخل رفت چرا که صد در صد مطمئن نبود تمام افرادی که او مسئولیتشان را دارد از برج خارج شده اند. و او هنوز قادر به راه رفت بود، او هنوز قوی بود، او “ریک رِسکورلا” بود.”

در برنامه این شماره موزیکا، شما قطعاتی را خواهید شنید از اثر “قلب یک سرباز” از کریستوفر تِئوفَنیدیس” و “ دُنا دی نُوِلی”.

هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

رقابت فینالیست‌های جایزهٔ هربرت فون‌کارایان برای رهبر ارکستر جوان

جایزهٔ هربرت فون‌کارایان برای رهبر ارکسترجوان؛ مرحلهٔ نیمه‌نهایی

قهرمان؛ اثری پیشگامانه با هدف شکستن پیش‌فرض‌ها دربارهٔ اُپرا