گفتگوی یورونیوز با اینگیرید بتانکور، نویسنده و گروگان سابق فارک

گفتگوی یورونیوز با اینگیرید بتانکور، نویسنده و گروگان سابق فارک
نگارش از Euronews
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button

شش سال آزادی بدنبال شش سال اسارت بیرحمانه. او بوسیله شورشیان فارک در جنگل های کلمبیا به گروگان گرفته شد و ارتباطش به کلی با جهان قطع شد. در این برنامه «گفتگوی جهانی» با اینگیرید بتانکور نویسنده، سیاستمدار کلمبیایی و گروگان سابق گفتگو کرده ایم.

یورونیوز: مطمئنا شما در این سالهای بعد از آزادی، بسیار گرفتار بوده اید، به دانشگاه بازگشته اید، مادری بسیار فداکار و همچنین یک نویسنده هستید و دومین کتابتان را با نام «مسیر آبی» منتشر کرده اید. آیا خودتان را مشغول کرده اید تا از کابوس های گذشته دور باشید؟

اینگیرید بتانکور:« نه. به نظرم آنها دورند، گذشته در گذشته مانده است. تلاش من برای فراموش کردن آنها نیست. شاید اینطور باشد که کار می کنم برای اینکه وقت تلف شده ام را جبران کنم. بخاطر همین دوست دارم که یک زندگی فشرده داشته باشم و برای همین می خواهم که از هر ثانیه آن استفاده کنم.»

یورونیوز: رمان شما «مسیر آبی» هم خیلی فشرده است، یک رمان فوق العاده، یک داستان عاشقانه و یک درام که درگیری های آرژانتین در جنگ کثیف، محور اصلی آن است و شخصیت جولیا در این رمان که شخصیتی قویی است و علی رغم تحمل شکنجه و زندان قوی باقی می ماند. چقدر جولیا خود شما هستید؟

اینگیرید بتانکور: «نه. جولیا متفاوت است و ای کاش که من می توانستم مثل جولیا باشم اما نیستم. جولیا دختری است که موهبتی دارد. او قادر به آینده نگری است. آنچه من می خواستم با شخصیت های رمانم «جولیا و تئو» بیان کنم مسائلی مانند سرنوشت است. اگر به سرنوشت معتقد باشیم چه اتفاقی می افتد؟ آیا آزادی مان را به خطر می اندازد. ایده من این است که آزادی توانایی کنش و واکنش ما در برای موقعیت هایی است که نمی توانیم تغییرشان دهیم.»

یورونیوز: به نظر می رسد در برخی موارد این موضوع خیلی شخصی است؟

اینگیرید بتانکور: «بعنوان یک نویسنده فکر می کنم که شما هر چیزی را که می نویسید با تجربه های شخصی تان تغذیه می کنید. من می خواستم که جولیا متفاوت باشد به این معنی که او زندگی خودش را داشته باشد. او زندگی من و تجربیات مرا ندارد اما من می توانم با آنچه بر او گذشته همدلی کنم و این موضوع به من کمک می کند که درباره چیزهایی مانند معنویت، متافیزیک و چیزهایی مانند عشق، انتخاب، آزادی و کرامت انسانی صحبت کنم. اینها موضوعاتی هستند که ما در زندگی عادی به آنها همانند مفاهیم انتزاعی فکر می کنیم.»

یورونیوز: بنابراین شما سعی می کنید آنها را از طریق یک داستان مهیج به متن زندگی بیاورید؟

اینگیرید بتانکور: «بله و امیدوارم که مردم براحتی باز کردن کشوهای یک کمد بتوانند وارد این داستان شوند. در این داستان پرسش هایی درباره خشونت، انتخاب های ما، درباره اینکه آنچه انجام می دهیم چطور ما را تبدیل به قهرمان یا خائن می کند مطرح شده و اینکه چطور برخی می توانند برخی دیگر را شکنجه کنند.»

یورونیوز: بنابراین شما تجربیات زندگی خودتان را ترسیم کرده اید تا شخصیت داستانتان را بپرورید و یک داستان غنی بنویسید، آیا نوشتن این کتاب سخت نبود؟

اینگیرید بتانکور: «در واقع لذت بخش بود. نوشتن اولین کتاب من « حتی سکوت هم پایانی دارد» دشوار بود بخاطر اینکه آن کتاب شامل خاطرات من بود، خاطرات زندگی من در جنگل. اما در این کتاب جدید من چیزهایی را ترکیب کرده ام و شخصیت هایی خلق و داستان آنها را دنبال کرده ام. بنابراین آنها ویژگی ها و پس زمینه های خودشان را دارند که مرا به دنبال خودشان کشانده است. در کل نوشتن این کتاب تجربه بسیار خوب و لذت بخشی بود.»

یورونیوز: الان کتاب شما منتشر شده، آیا برای شما دشوار است که کتاب شما موضوع تفسیرهای گوناگونی شده و بنوعی مالکیت تان را بر داستان از دست داده اید؟

اینگیرید بتانکور:«بله، اما به هر حال فکر می کنم این موضوع مهمی است و البته یک موهبت هم هست. کتاب، انسانی است که حرف می زند. اما از طرف دیگر کتاب نوعی گفتگو هم هست. وقتی شما با کسی صحبت می کنید، طرف مقابل پاسخی می دهد و هر کسی پاسخ های متفاوتی دارد و این چیزی است که اهمیت دارد.»

یورونیوز: جولیا قادر به پشت سر گذاشتن گذشته اش است، اما این قصه است، آیا شما قادر به پشت سر گذاشتن گذشته تان شده اید؟

اینگیرید بتانکور: «بله. به همین خاطر می خواهم که از گذشته ام عبور کنم. چیزهایی هست که می خواهم بازیابی شان کنم و چیزهایی که امروزه مهم اند و نمی خواهم از دست شان بدهم. فکر می کنم که آن تجربیات برای من گنجینه ای به ارمغان گذاشته است.»

یورونیوز: چه گنجینه ای؟

اینگیرید بتانکور:« آن گنجینه، گفتگو است که همواره همراه من است، شیوه شناخت خودم و همچنین شیوه شناخت دیگران. می دانید که در جنگل، من با بدترین انسان ها و همینطور بهترین آنها مواجه بودم. به این شکل آن تجربه، عشق به دیگران را در من شکوفا کرد و فکر می کنم که در حال حاضر قادرم به مرحله ای فراتر از نخستین برداشتی که از دیگران می توانم داشته باشم، بروم.»

یورونیوز: در جنگل تنش ها و اصطحکاک هایی با گروگان گیرها و همچنین دیگر همکاران به گروگان گرفته شده داشتید، در کجا شاهد خوبی ها بودید؟

اینگیرید بتانکور:«در موقعیت های مختلف، در محبت، در بخشندگی و سخاوت از نگهبانانی که تلاش می کردند خوب باشند حتی در مواقعی که گفتار و رفتاری سادیستی داشتند . نوعی فروتنی که شما در
برخی افراد می بینید که حاضرند همه چیزشان را بدهند برای اینکه به فرد دیگری کمک کنند. سخاوت همکاران گروگان گرفته شده من در شریک کردن دیگران در غذایشان و حتی
در آغوش گرفتن یکدیگر. می خواهم بگویم که انسان، ماشین خیلی پیچیده ایست. ما باید به انسان بودن مان، به داشتن ظرفیت فراتر رفتن از آنچه هستیم، غلبه بر ترس و تاریکی افتخار کنیم. ما
انسان ها جستجوگران روشنایی هستیم.»

یورونیوز: ما از مخاطبان آنلاین مان خواسته ایم که با فرستادن سوال در این گفتگو شرکت کنند. کامران دیهیمی از شما پرسیده: آیا بعد از همه آنچه بر سر شما آمده، بخشش ممکن است؟

اینگیرید بتانکور:«به نظر من بخشش چیزی نیست که شما خود به خود (به طور خود انگیخته ای) احساس کنید. اما شما باید ببخشید.»

یورونیوز: چرا باید بخشید؟

اینگیرید بتانکور:«بخاطر اینکه بخشش با آزاد کردن خودتان مرتبط است. وقتی شما گرفتار نفرت هستید، به دیگری، یعنی کسی که به شما صدمه زده اجازه می دهید که خودش را براحساسات شما تحمیل کند. شما برای حس هر آنچه که می خواهید، باید آزاد باشید. نه تحت کنترل کسی که به شما صدمه زده است. به نظر من بخشش اولین گام برای آن است که حقیقتا و از نظر عاطفی آزاد باشیم.»

یورونیوز: اما آسان نیست؟

اینگیرید بتانکور:«آسان نیست اما فکر می کنم که کاری است که باید انجام دهید. از نظر منطقی خیلی ساده است که بگوییم من می بخشم اما از نظر عاطفی این کاری است که شما باید هر روز انجام دهید. بعضی اوقات تصاویری از گذشته به سراغم می آیند و می بینم که چقدر سخت می توانم احساساتم را کنترل کنم و اینطوری است که باید برگردم به تصمیمی که گرفته ام و سعی کنم احساساتم را با تصمیمی که گرفته ام سازگار کنم. به نظر من بخشش نوعی نظم و انضباط است، یک نظم روحی – معنوی و شما باید هر روز به این نظم عمل کنید.»

*یورونیوز: مشخصا معنویت برای شما مهم است، شما یک کاتولیک مومن هستند. وقتی در جنگل گرفتار بودید آیا هرگز پرسشی درباره مذهب برایتان پیش آمد؟ آیا هرگز پیش آمد که بخواهید
مذهب را کنار بگذارید و دیگر به خدا ایمان نداشته باشید؟*

اینگیرید بتانکور: «من مشکلات زیادی با مذهب دارم. فکر می کنم که یک کاتولیک سرکش باشم. مسائلی زیادی در ارتباط با مذهب وجود دارد که با آنها راحت نیستم. بیایید مذهب را کنار بگذاریم و درباره ارتباط با خودمان و از طریق خودمان و بعد دیگری که می توانیم خدا بنامیمش و بعد قدرتمندی است صحبت کنیم.»

*یورونیوز: خوب شما مختارید اما کار مشکل است بخاطر اینکه شما از هویت تان جدا نیستید. ما به نوعی زندانی هویت تان هستیم. شما همیشه بعنوان اینگیرید بتانکور شناخته می شوید که زندانی بوده.
آیا می خواهید که این هویت را کنار بگذارید یا آنرا در خدمت هدف خاصی قرار دهید؟*

اینگیرید بتانکور:« آزادی مفهومی پیچیده است. شما یا از چیزی یا کسی آزادید و یا با چیزی یا کسی. آزادی همچنین چیزی است که شما باید آنرا با خودتان تمرین کنید. آزاد از ویژگی های شخصیتی تان، از پیش داوری ها و حتی آزاد از کارهایی که شما در گذشته انجام داده اید.»

*یورونیوز: اینکه همیشه بعنوان یک گروگان سابق شناخته شوید شما را ناراحت می کند؟ *

اینگیرید بتانکور:«نه بخاطر اینکه بخشی از واقعیت زندگی من است. من گروگان سابق ام. گروگان سابق یکی از ابعاد وجود من است همانطور که یک زن، یک مادر، یک نویسنده و حتی یک سیاستمدار هستم. من همیشه گروگان سابق خواهم بود.»

یورونیوز: آیا از آن بعنوان یک امتیاز استفاده می کنید؟

اینگیرید بتانکور: «فکر می کنم بله و به نظرم همه ما سعی می کنیم که موضوعات غم انگیز در زندگی مان را تبدیل به فرصتی برای رشدمان کنیم و آنها را به چیزی مثبت تبدیل کنیم.»

یورونیوز: سوالی دریافت کره ایم از اوبین هریتیر. او پرسیده: آیا شما در حال حاضر کاری برای کمک به دیگر گروگان هایی که در شرایط بحرانی مشابه شما هستند یا دیگر گروگان هایی که هنوز در کلمبیا به سر می برند انجام می دهید؟

اینگیرید بتانکور:«سعی می کنم هر چه در توان دارم انجام دهم. من بسیار گرفتار هستم. من برای مثال با سازمان حمایت از “گروگان های جهان” فعالانه کار می کنم. در کنفرانس هایشان شرکت می کنم، کمک می کنم که توجه رسانه ها به موارد خاص همانند فرانسوی هایی که ربوده شده اند جلب شود. همچنین در کلمبیا سعی می کنم از حقوق قربانیان حمایت کنم. می دانید که در جهان چیزهای خیلی عجیبی وجود دارد. قربانیان بعنوان محکومان سرنوشت و قصورهایشان تصویر می شوند.»

یورونیوز: شما هم آن را حس کرده اید؟

اینگیرید بتانکور: «بله. خیلی زیاد و بسیاری از کسانی که در این شرایط بوده اند آنرا حس می کنند. من توانسته ام درباره اش حرف بزنم. همه ما این موضوع را حس کرده ایم وقتی برخی مردم می گویند: خوب، شما مراقب نبوده اید، شما محتاط نبوده اید، می توانستید جلوی آنچه اتفاق افتاد را بگیرید. اما اینها حقیقت ندارد.»

یورونیوز: آیا از اینکه بخاطر شهرتتان، پیش از دیگران آزاد شدید احساس گناه می کنید؟

اینگیرید بتانکور: «نه. احساس می کنم خیلی خوش شانس بودم. اگر آزاد نشده بودم احتمالا هنوز در جنگل بودم. فکر می کنم که شهرتم به من کمک کرد، همینطور از طریق من به دیگر گروگان ها کمک کرد. به نظر من خیلی مهم است که صدایی برای دیگران باشم زیرا بعضی وقت ها آنهایی که در جنگل هستند یا اسیر یا ربوده شده اند رسانه ای ندارند بنابراین ما باید برای آنها کار کنیم و
صدای آنها را به رسانه ها برسانیم.»

یورونیوز: شما از مبارزات انتخاباتی خوان مانوئل سانتوس، رئیس جمهوری جدید کلمبیا بخاطر حمایت اش از فرایند صلح با شورشیان فارک حمایت زیادی کردید. درگیر شدن دوباره در سیاست برای شما چه حسی داشت؟

اینگیرید بتانکور: «حس عجیبی بود. اولین بار بعد از آزادی ام بود که کار سیاسی می کردم. خیلی عجیب بود بخاطر اینکه نمی خواستم وارد کار سیاسی شوم چرا که حس می کردم به اندازه کافی
قوی نیستم. اما فکر کردم که لحظه بسیار مهمی برای کلمبیا است. نیاز داشتیم که تصمیم درستی بگیریم. زمانی که من واکنش نشان دادم، خوان مانوئل سانتوس در حال شکست در مبارزات انتخاباتی اش بود و کاندیدای مقابل او کاندیدای جنگ بود. فکر می کنم که کلمبیایی ها به شیوه خیلی مثبتی واکنش نشان دادند. ناگهان این فکر ایجاد شد که ما دو انتخاب داریم. ما باید به صلح برسیم. یک راه نابودی دیگری بود و راه دیگر متقاوت فکر کردن بود و آن راه این بود که دست نگه داریم و بگوییم ما شما را به عنوان انسان به رسمیت می شناسیم، بیایید با هم برای یک جهان بهتر کار کنیم.»

یورونیوز: از نظر سیاسی شما تا کجا پیش می روید؟ آیا این آغاز کار است؟

اینگیرید بتانکور: «مطمئن نیستم. من خودم را کسی در نظر می گیرم که درها را باز می گذارد. من در دسترسم. می خواهم که برای اهداف خوب در دسترس باشم. مطمئن نیستم که می خواهم وارد
عرصه سیاسی شوم یا نه. یادگارهایی که از تجربیاتم در سیاست دارم تجربیات خیلی دشوار و دردناکی هستند.»

یورونیوز: آیا شما سیاستمدار خوبی بودید؟

اینگیرید بتانکور:«بله. من سیاستمدار خیلی خوبی بودم. من واقعا مبارزه کردم اما وقتی شما مبارزه می کنید ضربات خیلی سنگینی هم دریافت می کنید. چیزهایی که صدمه می زنند و شما باید خیلی
قوی و محکم باشید. نمی دانم که آیا برای بازگشت به سیاست به اندازه کافی قوی هستم یا نه. اما فکر می کنم که اگر احساس کنم می توانم برگردم و قوی باشم و اگر کلمبیایی ها فکر کنند که زمان مناسبی است و می توانم مفید باشم، شاید درباره آن فکر کنم.»

یورونیوز: مثلا در فرایند صلح؟

اینگیرید بتانکور:« یک گزینه می تواند همین باشد.»

یورونیوز: گزینه ای که اکنون روی میز است ادغام شورشیان فارک در حیات سیاسی کشور است. این موضوع را چطور می بینید. آیا با شناختی که از آنها دارید فکر می کنید چنین چیزی ممکن است؟

اینگیرید بتانکور: «من آنها را می شناسم. ببینید یکی از چیزهایی که من در جنگل یاد گرفتم این بود که انسان موجود پیچیده ای است و شما همیشه باید دری را باز بگذارید و به کسانی که حتی به طور وحشیانه ای بر علیه شما دست به اقدام می زنند فرصتی برای تغییر بدهید و روزنه ای برای آنها باز بگذارید. اگر ما فقط بگوید که آنها تروریست هستند، تنها راه برای آنها این است که به زندان بروند و ما این فرصت را که به آنها اجازه بدهد به مردمی که برای جامعه مفید هستند تبدیل شوند را از آنها گرفته ایم. به این خاطر این را می گویم که ما مثال های دیگری در کلمبیا داریم مثلا جنبش ۱۹ آوریل. آنها چند سال پیش وارد فرایند صلح شدند و رهبرانشان اکنون سیاستمداران خیلی مهمی در کلمبیا هستند. آنها با اینکه گروه خشنی بودند و مردم را می کشته اند و نمی توانیم از اقداماتشان چشم پوشی کنیم ولی با این حال وارد فضای سیاسی شدند. آنها این فرصت را داشتند که کلمبیایی های خوبی شوند.»

یورونیوز: به نظر شما برای جنایات گذشته شان باید مجازات شوند؟ اگر عدم مجازات کمکی به پیشرفت روند صلح کند، آیا مایلید که گروگانگیران سابق تان مجازات نشوند؟

اینگیرید بتانکور: «نه. مجازات کلمه مناسبی نیست. بخشش معادل مصونیت از مجازات نیست. به نظر من عدالت باید وجود داشته باشد اما فکر می کنم که در اعمال شیوه های عدالت باید خلاق باشیم. بعضی وقت ها زندان یک گزینه است. ما باید به گزینه های دیگر هم فکر کنیم. مثلا دخترانی در جنگل بودند که نگهبان من بودند، خیلی دوست دارم که آنها تفنگ هایشان را با گل مبادله کنند. می دانید که ما صنعت بزرگی از صادرات گل در کلمبیا داریم. خیلی دوست دارم که بتوانیم مزرعه های گل ایجاد کنیم که آنها بتوانند مالکشان باشند و در آنجا کار کنند و این فرصت را داشته باشند که درآمد خوبی کسب کنند و کارهای مفیدی انجام دهند.»

یورونیوز: لحن شما شبیه یک سیاستمدار است.

اینگیرید بتانکور:«بله فکر کنم هنوز سیاستمدارم.»

یورونیوز: وقتی جنگل را ترک کردید، گفتید که نمی خواهید لذت های کوچک زندگی مانند دسته ای گل در اتاق تان، یک فنجان چای و تکه ای کیک و بستنی را از دست بدهید. آیا هنوز همینطور فکر می کنید؟

اینگیرید بتانکور: «بله، کاملا. من قواعد روزانه ای را برای خودم تنظیم کرده ام و درباره شان در رمانم صحبت کرده ام. رمان «مسیر آبی» درباره این نوع چشم انداز از شادی است که ما برای خومان درست می کنیم. بعضی وقت ها این چشم انداز در گذشته بوده و بخاطر همین احساس غم انگیزی داریم چون فکر می کنیم که شاد ی دیگری در زندگی وجود ندارد. یا این چشم انداز در آینده است و ما بدنبالش می دویم و هر کار می کنیم تا این شادی و خوشبختی را بدست آوریم. اما من فکر می کنم که شادی در همین لحظه است. اینکه یاد بگیریم چطور در زمان حال شاد زندگی کنیم. راه رفتن در مسیر آبی و در زمان حال. مثلا با شما، در این پاریس زیبا با این هوای فوق العاده، خوب شادی الان همین جاست.»

یورونیوز: اما مسیر آبی به نظر تقاطع آبی آسمان و آبی دریاست که به نظر دست نیافتنی است؟

اینگیرید بتانکور:« خوب، این تمثیلی برای بخش فیزیکی و روحی درون ماست. در پایان داستان، جولیا این بینش را بدست می آورد که هیچ فاصله ای بین بخش فیزیکی و روحی، میان دریا و آسمان وجود ندارد. به نظرم این چیزی است که ما باید به آن دست پیدا کنیم. باید درک کنیم که همه آنچیزی هایی که هستیم چه از نظر فیزیکی و چه روحی باید با هم ترکیب شوند تا ما را از فرصت زندگی یی که در زمان حال داریم آگاه کنند. ما نمی توانیم به شیوه دیگری زندگی کنیم.»

یورونیوز: با سوالی از فرانسیس این گفتگو را به پایان می بریم که پرسیده: آیا شما اکنون خشنود و راضی هستید؟

اینگیرید بتانکور: «بله و نه. بله بخاطر اینکه فکر می کنم همه آن چیزهایی که آرزو داشتم را دارم و آموخته ام که سپاسگزار زندگی باشم. و نه بخاطر اینکه باید همواره امید داشت. امید همواره رو به آینده دارد و و این موتور کوچکی است که ما در درون مان داریم برای اینکه ما را به جلو ببرد. من دوست دارم که این عدم تعادل کوچک را حفظ کنم.»

هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

برای اولین بار در جهان؛ فرانسه حق سقط جنین زنان را در قانون اساسی خود گنجاند

رایانه و کارت‌های حافظه حاوی طرح‌های ایمن‌سازی بازی‌های المپیک پاریس به سرقت رفت

برج ایفل پس از ۶ روز تعطیلی به دلیل اعتصاب کارگران بار دیگر میزبان گردشگران شد