جشنواره فیلم کن سومین روزش را پشت سر گذاشت. طی روزهای گذشته چند فیلم مهم در بخشهای مختلف مسابقه نخل طلا، نوعی نگاه، بخش کلاسیک کن و بخشهای دیگر جشنواره به نمایش درآمد. یکی از فیلمهای مهم بخش مسابقه که مورد توجه اکثر منتقدان سینمایی حاضر در کن قرار گرفت، فیلم «پسر سائول» ساخته لازلو نمس کارگردان ۳۸ ساله مجاری است. بیشترین نقدهای مثبت تا کنون درباره این فیلم نوشته شده و بسیاری آن را شایسته دریافت نخل طلای کن امسال میدانند. لازلو نمس، دستیار بلاتار، سینماگر بزرگ اهل مجارستان بوده و تاثیر سبک تصویری بلاتار، پلان سکانسها و حرکتهای دوربین پیچیدهاش در این اولین فیلم او به خوبی دیده میشود.
«پسر سائول»، فیلمی است که از زاویهای بسیار تازه و کمتر تجربه شده به پدیده هولوکاست و جنایتهای نازیها در اردوگاه مرگ آشویتس نگاه میکند. در تاریخ سینما شاید تنها دو مستند «شب و مه» آلن رنه و «شوآ» (معادل عبری هولوکاست) اثر کلود لانزمن توانستهاند، ابعاد این جنایت سازمان یافته علیه بشریت را با استفاده از اسناد و تصاویر آرشیوی به جا مانده روایت کنند.
فیلم «پسر سائول» از دید یکی از زندانیان عضو گروهی به نام ساندرکوماندو (به معنی نیمه قربانی، نیمه قاتل) که از طرف نیروهای آلمانی برای مراقبت از زندانیان یهودی و فرستادن آنها به اتاقهای گاز و سوزاندن اجساد به کار گماشته شدهاند، روایت میشود.
این مرد (سائول) که شاهد کشتار فجیع عده زیادی از مردان، زنان و کودکان یهودی در اتاق گاز است، میخواهد جنازه کودکی را که ادعا میکند پسر اوست از دست ماموران اس اس مخفی کرده و او را پنهانی طبق تشریفات مذهبی دین یهود دفن کند و برای این کار دنبال یک خاخام یهودی در میان زندانیها میگردد. در تمام مدت، دوربین فیلمساز با سائول است؛ از او جدا نمیشود و همه اتفاقهای هولناک را از دید او میبینیم.
به گفته گزا رورینگ (بازیگر نقش سائول) در کنفرانس مطبوعاتی فیلم، این افراد هم مثل بقیه زندانیان آشویتس، قربانی بودند اما پریمو لوی که خود از اسرای آشویتس بود و به دست ارتش سرخ نجات یافت و خاطراتش را درباره آشویتس منتشر کرد، این افراد همدست نازیها بودند و بدون وجود آنها کار نازیها پیش نمیرفت. رورینگ می گوید: «از میان ۲۰ نفر از بازماندگان این گروه، خیلی از آنها هنوز در مورد کارشان در آن زمان با هیچ کس، حتی اعضای خانواده خود حرف نزدهاند چرا که نگاه جامعه به آنها منفی است.»
شباهت مضمونی «پسر سائول» با «طعم گیلاس»
هسته اصلی فیلم که در طول یک روز و نیم میگذرد، پیرامون تلاش جانکاه شائول برای دفن بدن مرده پسربچه است. از این منظر، خواسته سائول، بیشباهت به خواسته آقای بدیعی در «طعم گیلاس» کیارستمی نیست. در این فیلم نیز همانند طعم گیلاس، خیلی از همکاران سائول، همانند اطرافیان بدیعی در طعم گیلاس، مفهوم تلاش او برای دفن بچه را در شرایطی که هزاران بدن لخت و لت و پار زندانیهای یهود روی هم تلنبار شده و یا به شکل دلخراشی روی زمین کشیده شده تا در نهایت طعمه شعلههای آتش شوند، نمیفهمند.
علاوه بر حرکت دوربین و میزانسن پیچیده، صدای فیلم نیز هوشمندانه ساخته شده است. فیلم فاقد موسیقی است و در تمام مدت صدای سوختن هیزم در کوره ها، شلیک گلوله، فریادها و نالههای قربانیان از پشت دیوارهای اتاق گاز به گوش میرسد.
به گفته کارگردان، او و همکار فیلمنامه نویساش نمیخواستهاند فیلم آنها شبیه کتابهایی که در این زمینه ساخته شده باشند: «ما نمیخواستیم با فاصله تاریخی به این موضوع نگاه کنیم. ما نمیتوانیم عواطف دوره بعد از جنگ جهانی دوم را به آن اضافه کنیم. ما نمیخواستیم یک فیلم زیبا و پر از شمایل بسازیم و یا با احساسات متعارف به سراغ آن برویم چرا که این مردان بعد از چند ماه، خالی از عواطفی متعارف خواهند بود.»