«بطور طبیعی در کشورهایی که دارای ساختار پیچیده و تشکیلات و منابع انسانی گسترده نظامیان هستند عامل نظامی همواره یکی از عناصر ترسیم کننده روابط بین الملل است.»
**_فرزاد پورمرادی
نشانه های روشن گواهی می دهد سیاست خارجی ایران به شدت تحت فشار نظامیان سپاه قرار دارد. آنها پس از حضور در عرصه اقتصاد و حوزه های سیاسی و اجتماعی کم و بیش در تمامی موضوعات سیاست خارجی منطقه ای و بین المللی کشور اظهار نظر و اقدام عملی میکنند.
پس از انتشار اخبار ملاقات مقامات ارشد ایرانی با بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه و غیبت محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه و حضور قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس سئوالات بسیاری با حساسیت در میان نخبگان و افکار عمومی درباره جایگاه وزارت خارجه و چرایی حضور مقامات نظامی در سیاست خارجی ایران مطرح شد. محمد جواد ظریف علت استعفایش را تلنگری برای بازیابی جایگاه وزارت خارجه عنوان کرده بود.
بطور طبیعی در کشورهایی که دارای ساختار پیچیده و تشکیلات و منابع انسانی گسترده نظامیان هستند عامل نظامی همواره یکی از عناصر ترسیم کننده روابط بین الملل است. تفاوت معنایی عمده اینگونه کشورها در منبع کنترل و نظارت آنهاست که آیا توسط نهادهای انتخابی مدیریت و کنترل میشوند یا نهادهای انتصابی و مادام العمر!
سپاه پاسداران پس از جنگ عراق آرام آرام بر بسیاری حوزهها ورود نمود و در سالیان اخیر به عنصر قابل اعتماد قدرت برای کنترل اجتماعی و سیاسی جامعه تبدیل شده است. آنها خود را نگهبان انقلاب و دستاوردهایش دانسته و به عنوان نیروی ارزشی و مؤثر به جامعه و جهان معرفی شده و حال تلاش میکنند عاملی تأثیرگذار و کلیدی در سیاست خارجی کشور باشند.
مطالب یورونیوز را در واتساپ دریافت کنید
بیشتر بخوانید:
- دلیل استعفای ظریف از زبان قاسم سلیمانی
- دلیل استعفای ظریف چه بود؟
- دلجویی اسد از ظریف؛ وزیر امور خارجه ایران به دمشق دعوت شد
علل گسترش نظامی گری
گستردگی فعالیت و حضور نظامیان به عوامل داخلی و خارجی متعددی بستگی دارد. بدون شک در کنار مساحت بالای سرزمینی کشور و سایر مؤلفه های جغرافیایی و البته موقعیت ژئوپلتیک و منابع عظیم زیرزمینی و طبیعی؛ ناامنی های منطقه ای بخصوص در همسایگی ایران با تجربه جنگ عراق و سیاست دفاعی پس از آن هر چه بیشتر بر میزان نظامی گری داخلی دامن زده است. جنگهای نیابتی و حضور مداوم تروریسم منطقه ای و همچنین ایران دموکراتیک نشده با اقتصاد ضعیف برآمده از رانت و عدم گسترش بخش خصوصی بناهای اقتدار نظامی را بادوام ساخته است. حاکم شدن ایدئولوژی و نقش پررنگ نظامیان برای تداوم انقلاب نیز بر جایگاه آنها افزوده است.
قانون اساسی و سپاه کنترل شده
اما نظامیان آنگونه که ذهنیت سازی کردهاند متغیر مستقل قدرت نمایی و در اوج قدرت نیستند؛ بلکه تنها می بایست آنها را در حد وابستگان و ابزار دید. سپاه پاسداران از ابتدا مولد قدرت حاکم نبوده بلکه با دستور بنیانگذار انقلاب در سال اول روی کارآمدن جمهوری اسلامی شکل یافت. بعبارتی فرزند قدرت بوده و در طول این چهاردهه با سپری شدن شرایط جنگی؛ بر اساس اصل ۱۵۰ قانون اساسی برای نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن تشکیل شده است.
در همین حال حوزه نظارت و کنترل سپاه چندوجهی و متعدد است. گرچه بر اساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی انتصاب عالیرتبگان نیروهای مسلح از جمله نهاد سپاه بر عهده رهبری است اما در خصوص اقدامهای داخلی در شرایط حاد محدود هستند. برای نمونه نگهبانی از انقلاب مجوز قانونی برای اعمال حکومت نظامی در شرایط خاص را صادر نمی کند و این حوزه بر اساس اصل ۷۹ عملاً در اختیار دولت و مجلس است.
از طرف دیگر تعیین سیاستهای دفاعی-امنیتی کشور بر اساس اصل ۱۷۶ به عهده شورای عالی امنیت ملی و به ریاست رئیس جمهور است . بر اساس همین محدودیت بود که عزیز جعفری، فرمانده سپاه پس از حادثه تروریستی اخیر سیستان و بلوچستان از عدم مجور همین شورا گلایه کرد که چرا دست سپاه را برای اقدامها تلافی جویانه باز نمیگذارد.
فراتر از این دست دولت برای نظارت مالی و بودجه دستگاههای نظامی باز است. دولت ها هم در تعیین اولویت های نهادهای نظامی در چارچوب برنامههای پنج ساله توسعه و هم بودجه سالانه با ظرفیت بالایی در محدودسازی و نظارتی ایفای نقش می کنند. دولت ها متولی بودجه نظامیان هستند.
بر اساس آنچه در پیش گفته شد؛ چه در زمان تشکیل و چه پس از آن همواره سعی شده موانع قانونی و ساختاری محدودسازی بر سپاه و سایر تشکیلات نظامی بسته شود. از طرف دیگر از نظر روانشناختی درونی چندپارگی مشخصی در سیاست های اعلامی فرماندهان ارشد سپاه درخصوص موضوعات مختلف وجود دارد که تازه ترین آن تهدید علیه کشورهای منطقه از یک سو و دست دوستی و محبت از سوی فرماندهان دیگر بود.
در ذیل همه موارد یادشده عدم شناسایی نظامیان ایران از سوی دستگاه دیپلماسی سایر دول در صحنه بینالمللی است. آنها اساساً به نظامیان وقعی نمی نهند و بدان ها بعنوان زیرمجموعه بافتار پیچیده قدرت در ایران میبینند.
پس اینهمه قدرت از کجا میآید؟
بخشی از این قدرت به ضعف دولت ها و قانونگذاری مجالس در طول چهاردهه اخیر بر میگردد که بسترهای حضور نظامیان را افزایش داده اند. آنها با بهره گیری از چنین اوضاعی به یکی از مقتدرترین گروههای ذینفوذ تبدیل شدهاند که گاه در حد تصمیم ساز نیز عمل می کنند. بخش عمده دیگر قدرت یابی سپاه مرتبط با سیاست دلبخواهی کلان کشور است.
برای نمونه نظارت استصوابی در شکل یابی مجالس ضعیف و یا مطیع قدرت و تن دادن نمایندگان به سایر مراجع قدرت بجای ایفای نقش وکالتی سهمیم بوده اند. نهادهای غیرپاسخگو به جامعه از جمله شورای نگهبان بنابر نگاه ابزاری سپاه را به یکی از مراجع ماهوی تأیید صلاحیت افراد تبدیل کرد که از یک طرف بر قدرت نظامیان می افزاید و از سوی دیگر از قدرت نظارتی مجلسیان می کاهد.
حمایت لایههای غیرپاسخگو اما پرقدرت از نظامیان در سالهای اخیر باعث شده این نهاد به رفتارهایی روی آورد که گاه با حمایت سایر قوا از طریق فشارهای امنیتی و سیاسی با حوزه های نظارتی خود از جمله دولت و مجلس برخورد و دخالت نماید.
نباید فراموش کرد همیشه میان لایه های انتخابی و انتصابی قدرت در ایران منازعات و تعارضات وجود داشته و یکی از ابزار کاهش و تضعیف نهادهای انتخابی بهره گیری از نظامیان از سوی انتصابیون بوده است.
از سوی دیگر بدلیل اعتماد قدرت و ضعف بخش خصوصی و اقتصاد رانتی در داخل و بدلیل محدودیت های اقتصادی ناشی از تحریم ها، دولت ها برای رسیدن به اهداف توسعه ای خود به دستگاه اقتصادی عریض و طویل نظامیان روی آورده و در فربهی مالی آنها شریک شده اند. البته علل قدرت یابی نظامیان به همین جا ختم نمیشود و نیاز به تفصیل بیشتری دارد.
روابط سپاه ؛ نخبگان و جامعه
هر چند نظامیان توانسته اند خود را عنصری مهم در روابط میان قدرت تعریف کنند اما آیا دارای شرایط مساعد اجتماعی هستند؟
نشانههای روشن قابل مشاهده و همچنین برآوردهای حاصل از سنجش های متعدد میگوید آنها نتوانسته اند در بدنه نخبگان؛ دولتیان سیاسی و همچنین شهروندان؛ یکسان پنداری و موافقت روانی و ذهنی برای خود کسب کنند. نگاه جامعه به آنها سربازان دفاع از آب و خاک است. جامعه نسبت به عدم تفکیک حوزه فعالیت نظامیان با زندگی روزمره اجتماعی نگران و ناراضی است.
عدم استقبال شهروندان و اعلام مخالفت نخبگان از عکس های منتشر شده و دیدن صحنه های حضور فرماندهان نظامی اما بدون وزیر خارجه قانونی با حاکم سوریه نشان میدهد آنها دارای محدودیت های فراوان در جامعه هستند و موافقتی برای پذیرش شان در عرصه بینالمللی و دیپلماسی وجود ندارد.
تبعات استعفای محمد جواد ظریف و ورود حساس لایه های انتخابی قدرت و همچنین نخبگان و جامعه در مخالفت با نقشآفرینی نظامیان در جایگاهی که برایشان تعریف نشده، صدمات اجتماعی فراوانی را بر آنها تحمیل کرد.
محمد جواد ظریف علت استعفا را تلنگری برای بازگشت جایگاه وزارت خارجه عنوان کرد و بر اساس برخی خبرهای منتشره رهبری جمهوری اسلامی نیز با این استعفا مخالف بوده است. حسن روحانی با رد استعفای ظریف میگوید «هیچ دغدغهای جز اعتلای سیاست خارجی و اعتبار وزارت امور خارجه به عنوان مسؤول پیشبرد سیاست خارجی و خط مقدم دفاع از منافع ملی و حقوق مردم ایران در عرصه بین المللی نداشتهاست.»
مهمتر از اینها قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس که منازعه کنونی با حضور وی در دیدار مقامات ارشد حکومتی با بشار اسد رقم خورد در واکنش به استعفای وزیر امور خارجه گفت: «آقای ظریف مسئول سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران است و همواره مورد تائید و حمایت مقامات عالی نظام بوده است.»
ضمن آنکه دستگاه روحانیت تا الان اجازه نداده نظامیان بر سیاست سواری کنند و همیشه آنها را برای اجرای دستورات خود فراخوانده اما کاملاً مشخص است نخبگان سیاسی مدنی و حکومتی با بهره گیری از بازتاب مثبت جامعه و همراهی مقامات بالادستی سیستم دوباره دستگاه نظامی ایران را محدود کردند و فارغ از اینکه در آینده بخش غیرانتخابی چه میزان قوانین را تقلیل و چه اندازه سیاستهای دلبخواهانه را پیگیری نمایند اما همگان برای این مهم؛ اتحاد نانوشته ای دارند که مانع از نقش تعیین کنندگی نظامیان شوند.