آنگ سان سوچی که زمانی به عنوان یکی از تاثیرگذارترین رهبران دموکراسیخواه دنیا شناخته میشد امروزه به یکی از بحثبرانگیزترین شخصیتهای جهان تبدیل شدهاست.
منتقدان آنگ سان سوچی، بانویی که سالیان سال برای برقراری دموکراسی در کشورش میانمار (برمه) مبارزه کرد، می گویند وی در حال حاضر در پیگیری اهداف دموکراسیخواهانه خود از جمله یکپارچه کردن اقلیتهای قومی کشورش و حمایت از آنان موفق عمل نمی کند.
پیشینه خانوادگی آنگ سان سوچی
آنگ سان سوچی روز ۱۹ ژوئن ۱۹۴۵ در شهر رانگون، پایتخت سابق برمه متولد شد. ژنرال «آنگ سان»، پدر وی یکی از مبارزان آزادی و استقلال برمه از بریتانیا بود. ژنرال آنگ سان در سال ۱۹۴۷ درست پیش از استقلال برمه از بریتانیا ترور شد و نتوانست رویایی را که دنبال میکرد، به چشم ببیند.
با اعلام استقلال برمه از بریتانیا در سال ۱۹۴۸ میلادی، جنگ داخلی در این کشور آغاز شد. این جنگ داخلی که به «نبرد کارن» معروف است، به عنوان طولانیترین جنگ داخلی ناتمام جهان شناخته میشود.
پیش از استقلال از بریتانیا، گروههای ضداستعماری در این کشور دست به اعتراض و اعتصاب زدند. دو گروه بزرگ به رهبری حزب کمونیست برمه (CPB) و ناسیونالیستهای کارن تحت رهبری اتحادیه ملی کارن (KNU) از جمله احزاب و گروههای فعال و شناخته شده بودند.
سرانجام کشور برمه روز ۴ ژانویه ۱۹۴۸ رسما از بریتانیا اعلام استقلال کرد. با اینحال بسیاری از اقلیتهای قومی از شکلگیری دولت جدید ناراضی بودند، چرا که اعتقاد داشتند بسیاری از مقامات نظامی کارن در اصل توسط دولت بریتانیا منصوب شدهاند.
آنگ سانگ سوچی زمانی که ۱۵ سال داشت، همراه با مادرش به عنوان سفیر برمه و برادرانش به هند نقل مکان کرد.
او در سال ۱۹۷۳ همراه همسرش «میشل آریس» به بریتانیا نقل مکان کرد و تحصیلاتش را در فلسفه، سیاست و اقتصاد به پایان رساند. آن دو صاحب دو فرزند با نامهای آلکس و کیم شدند و دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی را در بریتانیا، ایالات متحده آمریکا و هند سپری کردند.
بارقههای امید برای دموکراسی
در سالهایی که آنگ سان سوچی به دور از کشورش بود، اولین نخستوزیر برمه «او نو» که از زمان استقلال این کشور به قدرت رسیده و برای چند دوره عهدهدار این سمت بود با کودتای ژنرال «نی وین» در سال ۱۹۶۲ میلادی از قدرت برکنار شد.
ژنرال نی وین از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۸۸ کشور را به صورت دیکتاتوری تک حزبی مارکسیستی اداره میکرد. در سال ۱۹۷۴ قانون اساسی جدید معرفی و براساس آن حزب سوسیالیست، تنها حزب قانونی کشور اعلام شد.
در این دوران اقلیتهای قومی شروع به تشکیل گروههای شورشی بزرگتری کردند که پاسخی به دولت جدید در رد سیستم ایالتی بود. ارتش استقلال کاچین (KIA) نمونهای از این گروههای شورشی بود.
در سال ۱۹۶۷ پس از وقوع انقلاب فرهنگی چین، خشونتهایی بین بومیان برمه و چینیهای ساکن این کشور رخ داد که منجر به شکلگیری شورشهای ضدچینی در برخی از شهرها شد. چین در سال ۱۹۶۸ کمکهای خود به کمونیستهای برمه را آغاز کرد. بلافاصله پس از کودتا و همچنین در سال ۱۹۷۲، ژنرال نی وین مذاکرات صلح را با نیروهای مخالف آغاز کرد که نتیجهای در بر نداشت.
تحت حکومت دیکتاتوری ژنرال نی وین، برمه به یکی از منزویترین و کم توسعه یافتهترین کشورهای جهان تبدیل شد.
بدنبال اعتراضات سراسری در سال ۱۹۸۸ که در آن بیش از نیم میلیون دانشجو و شهروندان برمه شرکت داشتند، نظامیان از قدرت مردمی ترسیدند و ژنرال نی وین از سمتش استعفا داد.
بازگشت به سرزمین مادری و شروع فعالیتهای سیاسی
همزمان با شروع تظاهرات علیه دولت ژنرال نی وین، آنگ سان سوچی که در سال ۱۹۸۸ برای دیدار مادر بیمارش از بریتانیا به برمه بازگشته بود، در تجمعات شروع به سخنرانی کرد و بخاطر نام و نشانی که از پدر داشت، صدای مخالفان شد.
اما حکومت که متوجه اثرپذیری جامعه از او شده بود او را در حبس خانگی قرار داد. آنگ سان سوچی آزادی و دموکراسی را هدف اصلی مبارزات خود قرار داد چرا که کشورش از سالها پیش درگیر اختلافات قومی و دیکتاتوری بود.
در سال ۱۹۸۹ حکومت تصمیم گرفت تا در چندسال آینده انتخابات برگزار کند و همزمان نام برمه به میانمار تغییر کرد.
در سال ۱۹۹۰ انتخابات برگزار شد و با آنکه حکومت گمان میکرد که برنده این انتخابات خواهد شد، آنگ سان سوچی با حزب «اتحاد ملی برای دموکراسی» برنده انتخابات شد. حکومت اما حاضر نشد تا قدرت را به وی واگذار کند و او را همچنان در حبس خانگی نگه داشت.
آنگ سان سوچی در زمانی که در حبس خانگی بود توانست بر جامعه خود اثرگذار باشد. از آنجایی که او به فعالیتها و مبارزات صلح آمیز معتقد بود و ماهاتما گاندی را الگوی خود در مبارزه علیه استبداد میدانست، در حبس باقی ماند و از آنسوی نردههای حیاط با مردمی که در اطراف خانهاش جمع میشدند سخن گفت. تلاشهای او سرانجام جایزه نوبل صلح را در سال ۱۹۹۱ برایش به ارمغان آورد.
آنگ سان سوچی خستگیناپذیر این رویه خود را بیش از ۲۵ سال ادامه داد تا آنکه در سال ۲۰۰۷ مجددا تظاهرات علیه حکومت نظامی و سیاستهای اقتصادی و سیاسی در میانمار آغاز گردید. بخاطر حضور راهبان بودایی که ملبس به لباسهای سرخ رنگ بودند و در خط مقدم تظاهرات شرکت داشتند، این واقعه «انقلاب زعفران» نام گرفت.
افکار جهان تحت تاثیر خشونتهایی که علیه انقلابیون و راهبان بودایی معترض اعمال می شد قرار گرفت و در نهایت با فشارهای بینالمللی به حکومت میانمار، آنگ سان سوچی در سال ۲۰۱۰ از حبس آزاد شد و حکومت نظامی حاکم بر این کشور به سمت اصلاحات رفت. با این وجود حکومت همچنان مانع از آن میشد که وی وارد «بازی قدرت» شود و دلیل این مخالفت را همسر و فرزندان وی بیان میکرد، چرا که براساس قانون میانمار زنی که همسر غیرمیانماری داشته باشد و فرزندانش در خارج از این کشور متولد شده باشند، نمیتواند به سمت مقامهای عالیرتبه در دولت منصوب گردد.
او اما نامید نشد و به تلاشهایش برای استقرار دموکراسی در کشورش ادامه داد تا سرانجام در انتخابات سال ۲۰۱۵ میلادی با پیروزی حزبش در این انتخابات، رویای دموکراتیک شدن کشور میانمار به حقیقت نزدیک تر شد. گرچه وی به دلایل ذکر شده نتوانست به مقام ریاست جمهوری برسد، اما به عنوان رهبر و مشاور ارشد دولت میانمار به فعالیتهای سیاسی اش ادامه میدهد.
توجه جامعه جهانی به میانمار جلب می شود
از سال ۱۹۸۲ اقلیت مسلمان روهینگیا از فهرست ۱۳۵ اقلیت شناخته شده قومی این کشور حذف شده است. این اقلیت همراه با چهار اقلیت قومی دیگر از داشتن ملیت میانمار محرومند و شهروند این کشور محسوب نمی شوند.
کشور میانمار از جمله کشورهای کمتر توسعه یافته جهان محسوب می شود و براساس آمار سازمان ملل متحد، میانمار در سال ۲۰۱۵ در بین ۱۸۸ کشور بلحاظ میزان توسعه یافتگی در پایین جدول واقع شده و رتبه ۱۴۵ را داشت.
در این میان اقلیت مسلمان روهینگیا که از یکی از ستمدیدهترین اقلیتهای جهان هستند، در وضعیت بسیار بدتری نسبت به سایر اقوام میانمار دارند. اقلیت مسلمان روهینگیا سالیان سال است که تحت ستم بوده و از حقوق انسانی و اجتماعی خود محرومند.
براساس گزارش یونیسف، حدود ۶۰ درصد از جمعیت روهینگیا به علت فقر اقتصادی هرگز به مدرسه نرفتهاند و ۸۰ درصد از آنان بیسواد هستند.
بیشتر بخوانید: مسلمانان روهینگیای میانمار کیستند؟
آغاز درگیریها در سال ۲۰۱۲ میان بوداییان و اقلیت مسلمان ساکن ایالت راخین توجه جامعه جهانی را به وضعیت بد معیشتی این اقلیت جلب کرد. گرچه منشا این درگیریها چندان روشن نیست اما گفته میشود که حوادث مذکور در پی تجاوز و قتل یک زن بودایی از اهالی راخین توسط اقلیت روهینگیا و همچنین کشته شدن ۱۰ نفر از اعضای روهینگیا به دست اهالی راخین آغاز شد.
جنجال بر سر رفتارهای متناقض آنگ سان سوچی
با وجود آنکه آنگ سان سوچی به عنوان مبارز راه دموکراسی در جهان شناخته میشود، سکوت وی در قبال خشونت ها علیه اقلیت مسلمان روهینگیا، به تردیدها در خصوص ماهیت اندیشههای دموکراسیخواهانه و آزادیطلبانه او دامن زده است.
امید میرفت که با قدرت گرفتن آنگ سان سوچی، وی برای بهبود وضعیت این اقلیت و دیگر اقلیتهای تحت ستم در این کشور چارهای بیندیشد و گامی در راه حل مناقشات بردارد، اتفاقی که تاکنون رخ نداده است.
بسیاری ژنرال «مین اونگ هالینگ»، فرماندهی ارتش این کشور را مسئول اصلی این حوادث در میانمار میدانند و معتقدند که نظامیان این کشور به گفتار آنگ سان سوچی وقعی نمینهند و او را در تصمیمات خود داخل نمیکنند، اما برخی دیگر بر این باورند که وی با ارتش روابط نزدیکی دارد ولی تصمیم به سکوت گرفته است.
رفتارهای متناقض آنگ سان سوچی مبین این است که وی در پی حل مناقشات مربوط به این اقلیت نیست. از جمله اینکه در سخنرانیهایش در مجامع بینالمللی بر برابریخواهی در کشورش تاکید میکند اما عملکردی متفاوت دارد.
وی پس از پیروزی در انتخابات با خبرنگاران میانماری مصاحبه نکرده و در انتخاب مصاحبه با خبرنگاران خارجی با دقت و محتاطانه عمل میکند، رفتاری که به عقیده خبرنگاران میانماری، دموکراسی نوپا و شکننده کشور میانمار را تهدید میکند و وی را به سمت دیکتاتوری سوق میدهد. از سوی دیگر با قدرت گرفتن وی در میانمار سانسور خبری در رسانهها افزایش یافته و خبرنگاران بیشتری راهی زندان شدهاند.
رفتارهای متناقض او در قبال قانون موسوم به «۶۶-دی مخابرات» مثال دیگری است که به آن استناد می شود. قانونی که در سال ۲۰۱۳ در میانمار تصویب شد و براساس آنان اگر شخصی با استفاده از وسایل ارتباطی افراد دیگر را آزار دهد یا تهدید کند، میتواند تا سه سال زندانی شود. به نظر میرسد که این قانون توجیهی برای تعقیب و زندانی کردن کسانی است که در شبکههای اجتماعی از دولت انتقاد می کنند. به همین دلیل دیدبان حقوق بشر و سایر گروههای بینالمللی با فشار به دولت میانمار میخواهند تا در اجرای این قانون تجدیدنظر کند.
آنگ سان سوچی همچنین در پاسخ به اعتراضات در مورد کشورداری، یکسال پس از وارد شدن به جرگۀ قدرت در یک سخنرانی در جمع مقامات این کشور و رسانهها گفت: «ما تمام تلاش خود را برای بهبود اوضاع کشور میکنیم و توان ما همین مقدار است. اگر دیگران فکر میکنند که قادرند عملکرد بهتری داشته باشند، میتوانند قدرت را در دست بگیرند.»
با وجود گزارشهای منتشر شده از شدت گرفتن موج تازهای از خشونتها علیه اقلیت مسلمان روهینگیا و در پی درخواست مجامع بینالمللی برای پیگیری وضعیت این اقلیت، آنگ سان سوچی مانع از ورود بازرسان و مقامات سازمان ملل متحد به ایالت راخین شده است.
وی در مصاحبهای در سال ۲۰۱۷ با بیبیسی «پاکسازی قومی» را انکار کرد. او رفتاری منفعلانه در قبال رخدادهای ایالت راخین که منجر به آواره شدن صدها هزار نفر شده، از خود نشان میدهد و جامعه جهانی و رسانه ها را به نشر اطلاعات و اخبار نادرست در خصوص وقایع مربوط به اقلیت مسلمان روهینگیا متهم می کند.
وی در برابر خواستههای جامعه جهانی از جمله تقاضای دالایی لاما، رهبر بوداییان تبت و دیگر برندگان جایزه صلح همانند ملاله یوسفزی و اسقف دزموند توتو برای پایان دادن به سکوت خود در قبال بحران روهینگیا منفعلانه برخورد کرده است.
خشونتهای اخیرمیانمار در کنار عدم تلاش دولت برای حل مناقشات این منطقه که باعث آوارگی حدود یک سوم جمعیت اقلیت مسلمان شده از سوی شورای امنیت سازمان ملل «پاکسازی قومی» خوانده شد.
آنگ سان سوچی با توجه به نقشی که امروز در دولت میانمار دارد، در صورت اثبات «پاکسازی قومی» علیه اقلیت روهینگیا و پیگیری آن به صورت قضایی توسط دیوان بین المللی کیفری ممکن است در آینده با اتهام «همدستی در پاکسازی قومی» یا دیگر اتهامات مرتبط با سرکوب مسلمانان در استان راخین روبرو شود.
بیشتر بخوانید: آیا برندۀ میانماری نوبل به کشتار مسلمانان روهینگیا بیاعتناست؟
برنده جایزه صلح نوبل که زمانی نماد استبدادستیزی بود و شاید می توانست نلسون ماندلای آسیا شود اکنون با انتخابی سخت روبروست. آیا آنگ سان سوچی رهبری می شود که اقوام و کشورش را متحد میسازد یا با کنار آمدن با ژنرالها و ماندن در بازی قدرت، آرمانهای انسانی و دموکراسیخواهی خود را به باد فراموشی می سپارد؟