دیدگاه احمد وخشیته، دانشیار دانشگاه ملی اوراسیا در مورد سرنوشت پرونده هستهای ایران در گرماگرم جنگ سرد میان اسرائیل و ایران
_نویسنده: احمد وخشیته، _استادیار دانشگاه دوستی ملل روسیه
سرانجام تیم مذاکراهکننده جدید جمهوری اسلامی ایران وعده داد تا مذاکرات برجامی را اواخر نوامبر از سر بگیرد تا این پرسش مطرح شود که آیا اصولگرایانی که در زمان دولت روحانی از هیچ دشنام و حملهای به توافق هستهای ایران و ۱+۵ دریغ نکرده بودند، آیا در یک ریاکاری سیاسی به دنبال بهرهبرداری از منافع احیای برجام به واسطه یک گفتگوی سازنده هستند و یا آنها رویاهای بلندپروازانه دیگری در سر دارند که به دنبال خرید زمان هستند.
در این میان اما باید توجه داشت که تقابل میان تهران و تلاویو در نقطه عطفی از تنشهای چهار دهه اخیر است و بدون شک پرونده هستهای ایران نقش مهمی در آینده این تنشها دارد. در مطلبی با عنوان «جنگ سرد میان اسرائیل و جمهوری اسلامی و تاثیر آن بر پرونده هستهای ایران» در شورای روابط خارجی فدراسیون روسیه به این موضوع پرداختم که در ادامه ترجمه آن را میخوانید.
بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی در ایران (فوریه ۱۹۷۹) میگذرد و در تمام این مدت روابط تهران با اسرائیل پرتنش بوده است. البته تا پیش از این تاریخ به موجب نزدیک شاه ایران با آمریکا از یک سو و دکترین پیرامونی بنگورین از سوی دیگر، تهران و تلاویو همکاریهای تجاری، سیاسی و نظامی مطلوبی با یکدیگر داشتند؛ چرا که ایران بخشی از جهان عرب نبود که با اسرائیل رابطهای خصمانه داشته باشد.
اما با به قدرت رسیدن انقلابیون و تشکیل حکومت جمهوری اسلامی در ایران، حاکمیت نه تنها تمام روابط خود با اسرائیل را قطع کرد و اعلام داشت که اسرائیل را به عنوان یک کشور به رسمیت نمیشناسد، بلکه از سوی دیگر بارها و بارها طی چهل و چهار سال گذشته مقامات رسمی این کشور از جمله رهبر، رئیسجمهور، وزیر دفاع و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به صراحت بر نابودی اسرائیل تاکید کردهاند.
در این میان گزاف نیست اگر بگوییم شانزده سال پیش هنگامی که محمود احمدینژاد، فرد تندرو وابسته به جریان سیاسی اصولگرا و نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی به عنوان رئیسجمهور ایران انتخاب شد، دشمنی با اسرائیل در ادبیات ساختار حکومت و دولت در جمهوری اسلامی بسیار پررنگتر شد و محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت در نخستین حضور خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، مدعی شد که هلوکاست یک افسانه است و واقعیت ندارد.
همزمان با دشمنی پررنگ با اسرائیل، تهران تصمیم گرفت تا به تعلیق دو ساله فعالیتهای هستهای پایان دهد و به موجب آن هنوز ۹ ماه از آغاز دولت احمدینژاد نگذشته بود که پرونده هستهای ایران به شورای امنیت رفت. نتیجه سیاست خارجی ماجراجویانه و بلندپروازیهای جمهوری اسلامی در دوران احمدینژاد سبب شد که نهایتا روسیه و چین نیز موفق با تعامل با تهران نشوند و شش قطعنامه میان سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ علیه رفتارهای جمهوری اسلامی ایران در شورای امنیت سازمان ملل صادر شد.
به نظر میرسد که قطعنامه ۱۹۲۹ که در ژوئن ۲۰۱۰ صادر شد، سختترین آنها بود که به موجب آن ایران تحت فصل هفتم و بند ۴۱ منشور سازمان ملل قرار گرفت که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان این قطعنامه، بدترین قطعنامه در طول تاریخ حیات شورای امنیت علیه یک کشور بود.
سیاست خارجی مبتنی بر ایدئولوژی جمهوری اسلامی و وضع تحریمها علیه این کشور، بیارزش شدن پول، مشکلات تجارت با دیگر کشورها را به دنبال داشت و مستقیم بر زندگی مردم تاثیر داشت؛ از همین رو تقابل ملت و حاکمیت از دور دوم ریاستجمهوری محمود احمدینژاد پررنگ شد و نهایتا در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۳ مردم تصمیم گرفتند تا از کاندیدای مخالف سیاستهای حاکمیت حمایت کنند و حسن روحانی با شعار گفتگو و مذاکره با نظام بینالملل برای کاهش تنشها به عنوان رئيسجمهور انتخاب شد. مذاکرات از بیستم نوامبر ۲۰۱۳ آغاز شد و نهایتا پس از بیست ماه، تیم مذاکرهکننده او به سرپرستی جواد ظریف، موفق شد تا در آوریل ۲۰۱۵ در لوزان با چین، فرانسه، روسیه، بریتانیا و ایالات متحده به علاوه آلمان به توافق برسد و سرانجام در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵ با ۱+۵ به توافق جامعی در خصوص برنامه هستهای ایران امضا شود. (Joint Comprehensive Plan of Action)
اگرچه مردم ایران از این توافق بسیار خوشحال شدند و پس از اعلام خبر توافق از شادی به خیابانها آمدند و تا نزدیک به صبح در خیابانها جشن گرفتند، اما جریان سیاسی اصولگرا که نزدیک به حاکمیت و شخص رهبر جمهوری اسلامی است و همچنین سپاه پاسداران از این توافق راضی نبودند. نتیجه ناخرسندی آنها و تلاش برای شکننده شدن توافق جامع هستهای خیلی زود آغاز شد: در نهم مارس ۲۰۱۶ سپاه پاسداران اقدام به آزمایش دو موشک بالستیک با برد دو هزار کیلومتر کرد که روی آن به عبری نوشته بود: «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود»
پیام بسیار روشن بود؛ با توجه به اینکه سایت موشکی سپاه در خاک ایران تا تلاویو کمتر از ۱۱۰۰ کیلومتر فاصله دارد و بر روی یک موشک با برد دو هزار کیلومتر به عبری نوشته میشود که هدف، نابودی اسرائیل از کره زمین است؛ نشان میدهد که حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بر خلاف خواست دولت حسن روحانی و مردم، به دنبال اقداماتی تحریکآمیز برای شکننده شدن توافق جامع هستهای است. همین موضوع سبب شد تا جانکری، وزیر خارجه وقت آمریکا با همتای خود جواد ظریف، وزیر خارجه وقت ایران تماس بگیرد و از این رفتار ابراز نگرانی کند.
نهایتا سیاستهای توسعه طلبانه جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه (عراق، سوریه، لبنان و یمن) و تنش با کشورهای عربی همسایه از جمله عربستان سعودی [ به واسطه حمله جریان تندرو منتسب به جریان سیاسی اصولگرا به سفارت عربستان در تهران در دوم ژانویه ۲۰۱۶ که به موجب آن روابط دیپلماتیک میان تهران و ریاض قطع شد] و در راس آن تکرار گزاره «نابودی اسرائيل» همراه با آزمایشهای موشکی سبب شد که دونالد ترامپ در ژوئیه ۲۰۱۷ به ایران هشدار دهد که به تعهداتش در قالب توافق جامع هستهای عمل کند؛ چرا که به اعتقاد مقامات وزارت خارجه وقت آمریکا، ایران به «متن» توافق و نه «روح» آن پایبند است. نظر ترامپ برخلاف سه کشور اروپایی عضو توافق بود و سرانجام گفت که اگر توافق بازنگری نشود، ایالات متحده خارج خواهد شد.
در آوریل ۲۰۱۸، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، اعلام کرد که کشورش اطلاعات جدیدی در مورد برنامه هسته ای نظامی ایران دریافت کرده است و پس از آن، در هشتم می ۲۰۱۸، ترامپ سرانجام فرمان خروج از توافق هستهای با ایران را امضا کرد.
نکته مهم در اینجا، نقش سرویس امنیتی اسرائیل است که توانسته بود اسناد فوق محرمانهای را از ایران به دست آورد و مرکز سری به نام «شورآباد» در حومه تهران را کشف کند. این موضوع نشان میدهد که بیش از هر کشور دیگری، اسرائیل نگران حرکت ایران به سمت انرژی هستهای با رویکرد نظامی است؛ چرا که آن موشکهای بالستیکی که با برد دو هزار کیلومتر در ایران رونمایی شدند و روی آن به عبری نوشته شده بود که اسرائیل نابود میشود؛ میتواند کلاهک هستهای نیز داشته باشد که به مراتب خطر جدیتری برای تلاویو میباشد.
واقعیت این است که بسیاری از کشورها به انرژی اتمی دست پیدا کردند، از جمله کره شمالی و پاکستان؛ و یا خود اسرائیل که مطابق آمار رسمی اعلانی از سوی مقامات این کشور ۹۰ کلاهک هستهای دارد و گزارشهای تایید نشده میگوید که تعداد آنها بیش از ۲۰۰ عدد است. اما پرسش اینجاست که چرا همه حساسیتها بر روی پرونده هستهای ایران معطوف است؟ پاسخ روشن است؛ چون هیچ کشوری در نظام بینالملل کشوری را تهدید به نابودی نمیکند؛ اما مقامات جمهوری اسلامی در سطوح مختلف دینی، سیاسی و نظامی بارها و بارها با صراحت این هدف را اعلام میکنند. اینکه آیا آنها از این توان برخوردار هستند و یا اگر باشند اصلا خواهان این اقدام هستند نیز البته بسیار قابل تامل است.
طی یک دهه گذشته اسرائیل[بارها متهم شده که] چندین دانشمند هستهای ایران را در خیابانهای تهران ترور کرده است؛ و یا طی دو سال اخیر به طور مشخص عملیاتهای خرابکارانه متعددی در تاسیسات هستهای ایران رخ داده است که مقامات ایران مشخصا اعلام کردهاند که اسرائیل عامل این ترورها و اقدامات خرابکارانه بوده است. پس دلیل رفتار واکنشی برای جمهوری اسلامی ایران که همواره در مناسبهای مختلف پرچم اسرائیل را آتش میزند و از نابودی آن سخن میگوید، وجود دارد؛ اما چرا هیچ گاه واکنشی نشان نداده است؟ دو جنبه وجود دارد: اولی واکنش احتمالی جامعه جهانی و انزوای کامل ایران، دوم توانایی نظامی-فنی.
با روی کار آمدن بایدن، رئيسجمهور جدید آمریکا تلاش کرد تا موازنه قدرت را در منطقه خاورمیانه به دور از هیجانات دوران ترامپ تحقق بخشد و از سویی چراغ سبز برای مذاکرات هستهای با ایران و احیای توافق ۲۰۱۵ نشان داد. مقامات اسرائیل صراحتا اعلام نگرانی کردند، اما مسکو و واشنگتن تاکید داشتند که به واسطه یک توافق جامع، رفتارهای هستهای ایران کاملا تحت کنترل خواهد بود و تهدیدی وجود نخواهد داشت.
در مجموع شش دور مذاکرات برگذار شد که در دور ششم در ماه ژوئن، میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در سازمانهای بینالمللی مستقر در وین اعلام کرد که ۹۰ درصد توافق حاصل شده است و مسیر دشواری پیش رو نیست. اما تغییر دولت در ایران و روی کار آمدن ابراهیم رئیسی همه چیز را تغییر داد. یک دولت اصولگرا و تندرو، نزدیک به علی خامنهای و سپاه در انتخاباتی که بسیاری از نامزدها اجازه پیدا نکردند کاندیدا شوند و بیش از نیمی از واجدین شرایط مطابق آمار رسمی خود جمهوری اسلامی ایران در انتخابات شرکت نکردند، ریاست جمهوری را به عهده گرفت. همه این عوامل روند تنش با اسرائیل را پررنگ میکند.
در ابتدا، وزارت خارجه رئیسی اعلام کرد که مذاکرات بر سر برنامه هستهای ایران به زودی آغاز خواهد شد. اما چندین ماه گذشت و پیشرفتی حاصل نشد. در واکنش، میخائیل اولیانوف، دیپلمات روس، حتی در توییتر خود پرسید که مفهوم «آینده نزدیک» ایران چیست؟
سپس بر خلاف تاکید نماینده روسیه در وین که همواره از منافع جمهوری اسلامی ایران دفاع میکرده است و تاکید داشته که نباید موضوع را پیچیده کرد، وزیر خارجه جدید ایران پیش شرط مذاکرات را لغو تمام تحریمها عنوان کرد و مذاکره کننده ارشد جمهوری اسلامی به جای آنکه مذاکرات را از وین پیش بگیرد از بروکسل دنبال کرد و فرمت ۱+۴ را جایگزین ۱+۵ دانست.
در همین حال، جمهوری اسلامی ایران تعهدات خود را کم کرده است که طرفهای دیگر آن را نقض تعهدات ایران میدانند و گزارش آژانس انرژی اتمی نیز نشان میدهد که ذخایر اورانیوم غنی شده ایران ۱۶ برابر حد مجاز است. ظاهرا ایران در تلاش است برای مذاکره زمان بخرد و پتانسیل هسته ای خود را به حدی افزایش دهد که این روند غیرقابل برگشت باشد و در شرایط جدید تهران جایگاه بالاتری در مذاکره با سایر طرف ها داشته باشد.
اما در این میان چند ملاحظه وجود دارد:
۱-یک جنگ سرد جدی میان تهران و تلاویو آدر حال شکلگیری است و هرگونه محاسبات اشتباهی میتواند شرایط را بسیار پیچیدهتر کند.
۲-دکترین سیاست خارجی اسرائیل نشان میدهد که شرکای استراتژیک مهمی از جمله روسیه و آمریکا دارد و از سوی دیگر روابط خود با کشورهای مسلمان را نیز طی دو سال گذشته تنشزدایی کرده است. اما از سمت دیگر جمهوری اسلامی به دلیل سیاست خارجی مبتنی بر ایدئولوژی و صدور انقلاب هیچ شریک استراتژیکی ندارد و تنها بازوی آن حزب الله لبنان و گروههای شبهه نظامی وابسته ایران در عراق و یمن است. جمهوری اسلامی ایران با همسایگان خود نیز با تنش جدی روبرو است؛ پس از بحران قرهباغ با جمهوری آذربایجان و ترکیه وارد تنش جدی شد؛ در عراق نیز موقعیت قبلی خود را از دست داده است و با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و از جمله عربستان نیز هنوز نتوانسته تنشزدایی جدی انجام دهد.
۳-جنگ سرد میان شوروی و آمریکا نشان داد که میتواند در پایان این پروسه با فروپاشی یکی از طرفین پایان یابد. شکاف میان حاکمیت و ملت در ایران پس از اعتراضات سراسری در نوامبر ۲۰۱۹ بسیار پررنگ شده است و عدم مشارکت بیش از پنجاه درصدی مردم در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری (مطابق با آمار رسمی اعلامی جمهوری اسلامی ایران که البته منتقدان عدم مشارکت را بسیار بیشتر از این میزان میدانند) سبب شده است که مخالفت مردم با شعارهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران و از جمله نابودی اسرائیل بسیار پررنگ شود و حتی آنها رسما مخالفت خود را با بلندپروازیهای نظامی-هستهای ایران اعلام کنند. چرا که هزینه این برنامههای توسعه طلبانه مستقیما از حساب مردم پرداخت میشود و آنها روز به روز با فشار اقتصادی جدیتری روبرو میشوند.
۴-مطابق نظریه رئالیسم تدافعی، واحدهای سیاسی (دولتها) در نظام بینالملل در مقابل دولتهایی که بیشترین تهدید هستند، متحد میشوند؛ چراکه میخواهند با کسب قدرت دیگر بازیگران، بازدارندگی در مقابل تهدیدهای موجود ایجاد کنند. اسرائیل طی ماههای اخیر بسیار تلاش کرده است که تهدید ایران را برای روسیه و آمریکا پررنگ کند تا اتحادی مشترک برای بازدارندگی در مقابل ایران ایجاد کند. سرانجام روز شنبه، سه کشور اروپایی و ایالات متحده در بیانهای مشترک اعلام کردند که رفتارهای هستهای ایران توجیه غیر نظامی ندارد.
به توییتر یورونیوز فارسی بپیوندید
برآيند موارد بالا نشان میدهد که اگر جمهوری اسلامی ایران نخواهد مذاکراتی سازنده و بدون واسطه با همه طرفین و از جمله آمریکا داشته باشد و در جستجوی اتلاف وقت برای پیشبرد بلندپروازیهای خود باشد، خیلی زودتر از مسیری که ایران در زمان احمدینژاد طی کرد، وضعیت پرونده هستهایاش بغرنج میشود و چون اینبار از مقبولیت کمتری در داخل کشور، و تنشهای بیشتری با همسایگان برخوردار است، اجماع جهانی برای گزینههای دیگر جهت توقف برنامه هستهای ایران روی میز خواهد آمد. البته در این میان باید توجه داشت که اگر تهران شعار نابودی یک کشور عضو سازمان ملل (اسرائیل) را نداشت و در جنگ سرد با تلاویو وارد نشده بود، حتما میتوانست مسیر بهتری در جهت بازی با حاصل جمع غیر صفر و مبتنی بر منافع برد-برد حاصل کند.
یافتههای فوق نشان میدهد که اگر تهران مایل به انجام مذاکرات سازنده و مستقیم با همه طرفها از جمله ایالات متحده نباشد و در جستجوی اتلاف وقت برای پیشبرد بلندپروازیهای خود گام بردارد، خیلی زودتر از مسیری که ایران در زمان احمدینژاد طی کرد، وضعیت پرونده هستهای اش بغرنج میشود. اینبار جمهوری اسلامی از مقبولیت کمتری در داخل کشور و تنشهای بیشتری با همسایگان برخوردار است که میتواند اجماع پررنگتری برای گزینههای دیگر جهت توقف بلندپروازیهای ایران شکل دهد.
البته در این میان باید توجه داشت که اگر تهران شعار نابودی یک کشور عضو سازمان ملل (اسرائیل) را نداشت و در جنگ سرد با تلاویو وارد نشده بود، حتما میتوانست مسیر بهتری در جهت بازی با حاصل جمع غیر صفر و مبتنی بر منافع برد-برد حاصل کند.