صد و هفتاد سال از ترجمۀ نسخۀ کنونی فارسی هزار و یکشب، این اثر جادویی و خیال انگیز، از عربی به فارسی می گذرد و هنوز بر سر این موضوع بحث است که ریشه و منشا هزار و یکشب واقعا از کدام فرهنگ و کدام سرزمین است.
این پرسش یکی از موضوع های اصلی مورد بحث در همایشی با عنوان «۱۷۰ سال کتابخوانی با هزار و یک شب» بود که اخیراً در موسسۀ خانه کتاب تهران برگزار شد. همایشی که در آن پروفسور اولریش مارزلف، شرق شناس آلمانی و پژوهش گر هزار و یکشب، و نویسندگانی چون مجید غلامی، محمدجعفر قنواتی، دکتر بهروز بختیاری، مریم جلالی، زهرا معینی فرد، اعظم حسنپور، علی بوذری و محمد آسیابانی شرکت داشته و به ارائه مقاله های خود پرداختند. «هزار و یک شب و فرهنگ ایرانی»، «داستان های ایرانی در هزار و یک شب» و « هزار و یک شب، بستری برای لمس چهره واقعی ابونواس اهوازی»، «ترجمه نویافته هزار و یک شب، ترجمه هِنریه»، « نگارگران نسخه خطی هزار و یک شب» و « نگاهی به منظومه هزار دستان میرزا ابوالفتح خان دهقان سامانی»، عنوان برخی مقاله هایی بود که در این همایش ارائه شد.
مجید غلامی، مدیرعامل موسسه خانه کتاب، همایش «هماندیشی ۱۷۰ سال کتابخوانی با هزار و یک شب» را نخستین همایش رسمی در بارۀ هزار و یکشب در ایران خوانده و گفته است: «بعد از نخستین ترجمه از کتاب هزار و یک شب که متعلق به عبدالطیف تسوجی بود کاری جدی در این حوزه در ایران انجام نشده است. این در حالیاست که بعضی معتقدند خاستگاه هزار و یک شب ایران بوده و برخی دیگر نیز معتقدند دستکم خاستگاه بخشهایی از آن متعلق به کشور ماست.»
هزار و یکشب که با نام های مختلفی مثل هزار افسان، الف خرافه، الف لیلة و لیله و شب های عربی نیز شناخته می شود، کتابی است که از یک سو الهام بخش بسیاری از داستان نویسان، فیلمسازان و نمایشنامه نویسان بزرگ جهان از جمله خورخه لوئیس بورخس، جیمز جویس و پیر پائولو پازولینی بوده و بارها دستمایۀ فیلمسازان هالیوودی قرار گرفته و از سوی دیگر منشا بسیاری از سوء تفاهم ها و برداشت های نادرست غربی ها در مورد شرق و واقعیت زندگی در منطقۀ خاورمیانه بوده است. کتابی که نویسندۀ مشخصی ندارد و حاصل خلاقیت ها و خیال پردازی های راویان و قصه گویان مختلف از سرزمین های گوناگون شرق از هند و ایران گرفته تا بغداد و قاهره بوده و در اصل و ریشۀ آن و اینکه متعلق به کدام سرزمین است و دقیقا از کجا آمده، هنوز تردیدهای بسیاری وجود دارد.
داستان های هزار و یکشب از زبان زنی به نام شهرزاد روایت می شوند که برای نجات خود از دست پادشاهی سفاک به نام شهریار که هر شب بعد از همبستر شدن با یک زن او را به قتل می رساند، قصهای را برای او روایت میکند. ساختار روایی گیرا و جذاب هزار و یکشب و فرم داستان در داستان آن، شخصیت ها و درونمایۀ قصه های عجیب و سحرانگیز آن، موضوع تحقیق ها و پژوهش های بسیاری بوده و با رویکردهای مختلف ادبی، تاریخی و روانکاوانه بررسی شده اند.
منشا ایرانی هزار و یکشب
علی اصغر حکمت، وزير معارف دوره رضاشاه و يکی از نخستین پژوهشگران ایرانی که دربارۀ هزار و يک شب تحقيق کرده و مقدمه ای بر نخستين چاپ سُربی این کتاب نوشت، بر این اعتقاد بود که هزار و یکشب پیش از دوره هخامنشی و در هند به وجود آمده و قبل از حمله اسکندر به پهلوی ترجمه شده و در قرن سوم هجری، زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود از پهلوی به عربی برگردانده شدهاست.
بعد از ترجمۀ هزار و یکشب به عربی، به تدریج حکایاتی از فرهنگ عرب و اسلام و خلفای اموی و عباسی بر آن افزوده شد و برخی از قصههای هندی و ایرانی آن که جنبه های اروتیک داشت و یا با فرهنگ اسلامی منطبق نبود حذف گردید.
پروفسور اولریش مارزلف، شرق شناس آلمانی در سخنرانی خود در همایش هزار و یکشب، ضمن اشاره به ریشه های تاریخی پیدایش هزار و یکشب، دیدگاه برخی از پژوهشگران ایرانی از جمله بهرام بیضایی را در مورد ارتباط هزار و یکشب با کتاب «هزار افسان» ایرانی تایید کرد.
بهرام بیضایی، در پژوهش خود در زمینۀ بررسی ریشه های هزار و یکشب با عنوان «هزار افسان کجاست؟»، با استناد به منابعی مثل فهرست ابن ندیم، ریشۀ هزار و یکشب را «هزار افسان» پهلوی دانسته و معتقد است که اگر «هزار افسان» از پهلوی به عربی ترجمه نشده بود، امروز اصلا «الف لیلة لیله» ای وجود نداشت. هر چند به گفتۀ بیضایی، اصل پهلوی «هزار افسان» پس از ترجمه به عربی نابود و ناپدید شد ولی متن فارسی آن به صورت کتابی مستقل دست کم تا قرن هفتم هجری در ایران وجود داشته است. بیضایی در کتاب خود با ایرانی دانستن اصل کتاب هزار و یکشب، نظریات و ادعاهای محققانی چون پروفسور اولریش مارزلف را در مورد ماهیت عربی کتاب هزار و یکشب و قصه های آن به چالش کشید. به نوشته بیضایی در کتاب «هزار افسان کجاست»، پروفسور مارزلف در کتاب «دانشنامۀ شب های عربی»، مایل است به هر قیمت وانمود کند که هزار و یکشب امروزی غیر از «هزار افسان» است.
پروفسور مارزلف، در همایش هزار و یکشب در مورد ادعای ایرانی بودن «هزار و یکشب» گفت: « در ایران عدهای معتقدند که این کتاب ایرانی است که من این نظریه را نه رد و نه تأیید میکنم؛ چراکه مستنداتی برای تأیید یا رد آن وجود ندارد. مستندات تاریخی به ما نشان میدهد که هزار و یک شب از زبان پهلوی به عربی ترجمه شده است. بر اساس گفتههای مسعودی و ابنندیم که مربوط به اواخر قرن چهارم هجری است، کتاب «هزار افسون» یا «هزار افسانه» که متعلق به ایران است، بعد از ترجمه به زبان عربی، «الف لیله» نام گرفت که ما دلیل این نامگذاری را تا امروز متوجه نشدهایم. البته گفتههای ما بر اساس مستنداتی است که داریم و نمیدانیم چقدر این مستندات درست است و صحت تاریخی دارد. جالب است که بدانیم ابنندیم در اشارات خود علاقه چندانی به این کتاب نداشته است و بر اساس گفتههای او، این کتاب حاوی حکایتهای دروغین و بیارزش است.»
اما محمد جعفری قنواتی، سخنران دیگر این همایش، در دفاع از منشأ ایرانی هزار و یک شب گفت: « برای پی بردن به این نکته که هزار و یک شب فارسی است یا عربی میتوان به ساختار این کتاب دقت کرد. ساختار این کتاب «داستان در داستان» است و با مطالعه ادبیات عرب متوجه میشویم که چنین ساختاری تا پیش از قرن سوم هجری، در ادبیات عرب دیده نمیشود. در واقع در ادبیات عرب با اصطلاح علمی داستان در داستان آشنا نبودند اما ما میبینیم که فردوسی حدود ۹ قرن پیش، از این اصطلاح در شعرش استفاده کرده است. این موضوع نشانه قوت یا ضعف ادبیات فارسی و عرب نیست چراکه در هر کشوری با استفاده از شیوه و قالبی خاص به داستاننویسی میپردازند و این نکته تنها به درد پژوهشهای ادبی میخورد.»
به گفتۀ این پژوهشگر ادبیات؛ بسیاری از داستانهای هزار و یک شب داستانهای عربی هستند و تنها ۲۰ داستان ایرانی در این کتاب دیده میشود و این انبوه داستانهای عربی باعث شده که عدهای این کتاب را عربی بدانند. با این حال قنواتی معتقد است که هزار و یکشب نه ایرانی است و نه عربی، بلکه تلفیقی از داستاننویسی ایرانی و عربی است که به مرور زمان دچار تغییرات شده است.
ترجمۀ دیرهنگام هزار و یکشب به فارسی
هزار و یکشب، نخستین بار در سال ۱۲۵۹ هجری قمری، در زمان محمدشاه به وسیلۀ عبداللطیف طسوجی به فارسی ترجمه شد و میرزامحمدعلی سروش اصفهانی نیز اشعاری به فارسی برای داستانهای آن سرود که به متن فارسی افزوده شده است. در سال های اخیر ابراهیم اقلیدی نیز ترجمۀ دیگری از برخی از قصه های هزار و یکشب انجام داد که از سوی نشر مرکز منتشر شد.
پروفسور مارزلف، در مورد علت ترجمۀ دیرهنگام هزار و یک شب به فارسی گفت: «برای من همیشه این سؤال مطرح بوده که چرا هزار و یک شب آنقدر دیر به زبان فارسی ترجمه شده است. واقعاً دلیلی برای آن پیدا نکردم جز اینکه نیازی به این قصهها وجود نداشته و مردم به داستان های دیگری مراجعه میکردند.»
به اعتقاد مارزلف، با بررسی تاریخ ادبی ایران متوجه میشویم که مجموعهای به نام «جوامعالحکایات» وجود داشته است و مردم به آن مراجعه میکردند شاید بتوان گفت که هزار و یک شب در قصههای جوامعالحکایات وجود دارد، بنابراین دلیلی برای ترجمه احساس نمیشده است. اما به گفتۀ محمد جواد قنواتی، پژوهشگر ادبیات و از سخنرانان این همایش، تا قبل از مشروطه هیچ کتابی نیست که در آن نقلی از زبان عربی آمده و آن نقل به فارسی ترجمه شده باشد. به اعتقاد این پژوهشگر، این موضوع نشان می دهد که اهل ادب ایرانی با زبان عربی کاملاً آشنا بودند و شاید این یکی از دلایلی است که کتاب هزار و یک شب خیلی دیر به زبان فارسی برگردانده شده است.
ترجمه هزار و یکشب به زبان های اروپایی
هزار و یکشب در قرن شانزدهم میلادی به وسیله آنتوان گالان به فرانسوی ترجمه شد و پس از آن به زبان های دیگر اروپایی ترجمه و منتشر گردید. سِر ریچارد برتون نیز نخستین کسی بود که این کتاب را در سال ۱۸۸۵ میلادی به زبان انگلیسی ترجمه کرد که با عنوان «شب های عربی» منتشر شد. پروفسور مارزلف، در مورد ترجمه انگلیسی هزار و یکشب به «شب های عربی» گفت: « بعد از ترجمه «الف لیله» به زبان انگلیسی، این کتاب در اروپا به داستانهای «تفریحات شبهای عربی» معروف شد که به مرور زمان این اسم خلاصه و امروزه آن را «شبهای عربی» میخوانند. با توجه به این مسائل، خیلی خوشحالم که این کتاب را در ایران هزار و یک شب مینامند.»
به گفتۀ مارزلف، مؤلف هزار و یکشب (باید پرسید کدام مولف؟) قصد نداشته که این کتاب، هزار و یک شب طول بکشد و ما میتوانیم حدس بزنیم که دلیل این نامگذاری، طولانی بودن و مفصل بودن این کتاب است چراکه هزار و یک به معنی بینهایت و تمام نشدنی است. ما نسخهای از اصل هزار و یک شب در دسترس نداریم اما با مراجعه به شعرها متوجه میشویم که چنین داستانی در جامعه ایرانی وجود داشته است.
به گفتۀ این شرق شناس آلمانی، مضمون هزار و یکشب نشان میدهد که داستانهای مختلفی با ژانرهای متفاوت در آن گنجانده شده است اما بررسیها بیانگر این موضوع است که قصهها در ارتباط با داستان اصلی کتاب که متعلق به شهرزاد و نجات از مرگ است، آورده شده و در واقع این داستان به ما نشان میدهد که قصه باعث نجات زندگی افراد میشود.
ابونواس ایرانی در هزار و یکشب
محمد آسیابانی در مقاله خود با عنوان «هزار و یک شب بستری برای لمس چهره واقعی ابونواس اهوازی» به بررسی نقش شخصیت ابونواس، شاعر ایرانی عربی گوی قرن دوم هجری در هزار و یکشب پرداخت. به گفتۀ آسیابانی، ابونواس با نام کامل «حسن بن هانی بن عبدالاول بن صباح حکمی الولاء»، شاعری اهوازی بود که به خاطر قدرت شاعری اش به دربار هارونالرشید، خلیفه عباسی راه یافت و در کسوت مربی زبان عربی امین، ولیعهد هارون الرشید درآمد و مقرب درگاه خلیفه شد. به گفتۀ آسیابانی، پس از ورود ترجمۀ هزار و یکشب به زبان عربی، هارون الرشید، به عنوان یکی از شخصیتهای مهم وارد داستانهای هزار و یک شب شد و با ورود او شخصیتهای دربار او مثل جعفر برمکی، مسرور خادم و ابونواس نیز در زمره شخصیتهای هزار و یک شب قرار گرفتند.
آسیابانی در مورد حضور ابونواس در هزار و یکشب گفت: «شهرزاد داستانی را در شب ۳۳۷ با عنوان «بدیههگویی ابونواس» شروع به نقل کرده و در شب ۳۳۹ آن را به پایان میرساند. در این حکایت بدیههگویی ابونواس به زیبایی هرچه تمامتر به تصویر کشیده است. ضمن آنکه در ابتدای داستان نیز شواهدی از زندگی بیبندوبار ابونواس در دوران جوانیاش و صرف هزار درم در راه بادهنوشی به دست داده شده است. ابونواس در داستان شب سیصد هفتاد و نهم نیز حضوری جدی و در حکایت «پاداش طبابت» در شب ۳۹۲، حضوری کمرنگ دارد.»
در این هم اندیشی همچنین از کتاب «هزار و یک شب» نوشتۀ پروفسور الریش مارزلف و علی بوذری رونمایی شد. جای برخی نویسندگان و پژوهشگرانی مثل بهرام بیضایی، جلال ستاری، ابراهیم اقلیدی و نغمه ثمینی که در مورد هزار و یکشب پژوهش کرده اند در این همایش به شدت خالی بود.